جدول جو
جدول جو

معنی فراموش جان - جستجوی لغت در جدول جو

فراموش جان
(فَ)
دهی است از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن، واقع در 37هزارگزی جنوب داران، متصل به جادۀ کوهرنگ. ناحیه ای است واقع دردامنۀ کوه، سردسیر و دارای 871 تن سکنه. از رودخانه و قنات و چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و سیب زمینی است و اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه شوسه و زیارت گاهی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فراموش شدن
تصویر فراموش شدن
از یاد رفتن، فراموش شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراموش کار
تصویر فراموش کار
کسی که چیزی را زود فراموش می کند، کم حافظه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراموش خانه
تصویر فراموش خانه
فراماسونری، کنایه از زندان های مخوف دورۀ استبداد که بیشتر زندانیان تا پایان عمر در آنجا به سر می بردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رامش جان
تصویر رامش جان
در موسیقی کهن ایرانی از الحان سی گانۀ باربد موسیقی دان دوره ساسانیان برای مثال چو کردی «رامش جان» را روانه / ز رامش، جان فدا کردی زمانه (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
(دَ گَ کَ دَ)
از یاد رفتن: واجب نکند که هرگز فراموش شود. (تاریخ بیهقی).
مگر تنگ بختت فراموش شد
چو دستت در آغوش آغوش شد.
سعدی (بوستان).
مستغرق یادت آنچنانم
کم هستی خویش شد فراموش.
سعدی.
رفتی و نمیشوی فراموش
می آیی و میروم من از هوش.
سعدی.
به صورت زآن گرفتاری که در معنی نمی بینی
فراموشت شود این دو اگر با حور بنشینی.
سعدی.
و رجوع به فراموش شود
لغت نامه دهخدا
(مِ شِ)
نام نواییست از مصنفات باربد جهرمی شیرازی که سالار بار پرویز بود. (آنندراج) (انجمن آرا). نام نوایی است. (از برهان) (منتخب اللغات) (دهار) (شرفنامۀ منیری). نام لحن هشتم از سی لحن باربد. (برهان). نام نوایی است از موسیقی. (ناظم الاطباء) :
چو کردی رامش جان را روانه
ز رامش جان فدا کردی زمانه.
نظامی (از آنندراج).
مغنی ره رامش جان بساز
نوازش کنم زان ره دلنواز.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از فراموش شدن
تصویر فراموش شدن
از یاد رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
وادار به فراموشی کردن، از یاد بردن از خاطر محو کردن: بتلخی در اندیشه را جوش ده، در افتادگی تن فراموش ده خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراموش کار
تصویر فراموش کار
کم حافظه، کسی که چیزی را زود فراموش کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراموش خانه
تصویر فراموش خانه
((~. نِ))
این کلمه را به جای فراماسونری در فارسی به کار می برند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آرامش جان
تصویر آرامش جان
لحن بیست و سوم از الحان باربدی، آرامش جهان، رامش جهان
فرهنگ فارسی معین